
اخلاق مهدوی
به علت کاستی در فهم مسلمین از ارزشهای اخلاقی اسلام، نظام ارزشی رایج بین مسلمانان توانایی زمینهسازی ظهور و تربیت افرادی را ندارد، که بتوانند با امام زمان زندگی کنند. ارزش بنیادینی که در اخلاق مهدوی مثبت است و در اخلاق کنونی منفی تلقی میشود، ارزش اخلاقی دنیاداری است.
حقیقت دنیا جریان رحمت و حیات الاهی و سراسر جهان آیات و نشانههای اوست. پس نه باید فریفته آن شد و نه از آن ترسید. کسی که با شهامت و وارستگی به دنیا رو میآورد، در حقیقت از ظاهر فریبنده حیات دنیا گذشته و در حیات طیبه به سر میبرد و این تحول در گرو درک حقیقت دنیا یعنی آیات و نشانههای معرفت افزای الاهی است.
تحول حیات دنیا به حیات طیبه در بعد شخصی، موجب رویآوری به دنیا و تلاش و جهاد برای برخورداری از نعمتهای الاهی است. جهاد فضیلت بزرگ در اخلاق مهدوی است که موجب تحول حیات دنیا به حیات طیبه در بعد اجتماعی میشود و این تحول ماهیت ظهور ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهشریف است.
بسمه تعالی
اخلاق مهدوی
چکیده
به علت کاستی در فهم مسلمین از ارزشهای اخلاقی اسلام، نظام ارزشی رایج بین مسلمانان توانایی زمینهسازی ظهور و تربیت افرادی را ندارد، که بتوانند با امام زمان زندگی کنند. ارزش بنیادینی که در اخلاق مهدوی مثبت است و در اخلاق کنونی منفی تلقی میشود، ارزش اخلاقی دنیاداری است.
حقیقت دنیا جریان رحمت و حیات الاهی و سراسر جهان آیات و نشانههای اوست. پس نه باید فریفته آن شد و نه از آن ترسید. کسی که با شهامت و وارستگی به دنیا رو میآورد، در حقیقت از ظاهر فریبنده حیات دنیا گذشته و در حیات طیبه به سر میبرد و این تحول در گرو درک حقیقت دنیا یعنی آیات و نشانههای معرفت افزای الاهی است.
تحول حیات دنیا به حیات طیبه در بعد شخصی، موجب رویآوری به دنیا و تلاش و جهاد برای برخورداری از نعمتهای الاهی است. جهاد فضیلت بزرگ در اخلاق مهدوی است که موجب تحول حیات دنیا به حیات طیبه در بعد اجتماعی میشود و این تحول ماهیت ظهور ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهشریف است.
واژگان
حقیقت حیات دینا، ظاهر حیات دنیا، حیات طیبه، وارستگی، شهامت، مجاهده
مقدمه
اخلاق با هر تعریفی ناگزیر رویکردی ارزشگزارانه به رفتار یا ویژگیهای منش و شخصیت است؛ که براساس هدف و معنای زندگی تفسیر و توجیه میشود. اخلاق مهدوی بازنگری ارزشهای اخلاقی بر اساس هدف والای زیستن با امام عصر و در روزگار غیبت، زمینه سازی برای حرکت به سوی این هم زیستی است. با بیان خاص در رابطه با شرایط کنونی، اخلاق مهدوی به نقد اخلاقی عصر غیبت و تبیین ارزشهای اخلاقیای میپردازد که زمینه سازی ظهور در گرو آراستگی به آن ارزشهای اخلاقی است.
منظور از نقد اخلاقی، تبیین بدیها و ارزشهای منفی اخلاقی نیست، بلکه نقد ارزشهای مثبت اخلاقی و تلقیهای نادرست از آنهاست. در واقع اخلاق مهدوی نظام ارزشهای اخلاقی را به چالش میکشد و رویکرد دیگری به ارزشیابی اخلاقی ارائه میدهد و کاستیهای نظام اخلاقی را موجب تباهی مناسبت با امام زمان میداند.
اخلاق مهدوی تأخیر در ظهور ولی عصر را در ساحت ارزشهای اخلاقی آسیبشناسی میکند و این تئوری را ارائه میدهد، که با تغییر نظام ارزشی و التزام به نظام ارزشی تحول یافته، میتوان لحظه ظهور را پیش آورد و به روزگار غیبت پایان داد. با تحول نظام اخلاقی، تحولات لازم در رفتار و ویژگیهای منش و در نتیجه تغییرات آمادهگر که انتظاری فعال و سازنده را شکل میدهد، معلوم میشود و بر اساس آن میتوان راهبرد انتظار را طراحی کرد و انتظار فرج را همانند روحی در کالبد بیروح زندگی بدون امام دمید.
دگرگونی که اخلاق مهدوی در نظام اخلاقی مسلمین وارد میکند، با تأکید بر یک ارزش مثبت است که تا کنون در تلقی مسلمین از اخلاق اسلامی ارزش منفی داشته و آن ارزش والا و سازنده دنیاداری است. اخلاق مهدوی با تفقه در آیات قرآن و استفاده از روایات اهلبیت، «دنیاداری» را به عنوان ارزشی مثبت به نظام اخلاقی وارد میکند و این تغییر باعث تحولاتی در ضریب اهمیت بعضی از ارزشها و ضد ارزشها و پارهای تحولات در تعاریف و نسبتهای میان ارزشهای اخلاقی و تغییر نگرش نسبت به برخی از مصادیق آنهاست.
دنیا در قرآن
آیات قرآن درباره دنیا به پنج دسته کلی تقسیم میشوند. دسته اول آیاتی است که ماهیت دنیا را بیان میکند و آن را گردآمدهای از زشتیها توصیف مینماید. در این آیات دنیا بهره زشتکاران و گمراهان دانسته شده و آخرت سهم پرهیزکاران. «وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ اْلآخِرَهُ خَیرٌ لِلَّذینَ یتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است، آیا نمیاندیشید. “انعام۳۲ ”
دسته دوم آیاتی است که ناسازگاری حیات دنیا با آخرت را بیان میکند. «الَّذینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی اْلآخِرَهِ وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ یبْغُونَها عِوَجًا أُولئِک فی ضَلالٍ بَعیدٍ» کسانی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و از راه خدا روگرداندند و انحراف و کژی آن را خواستند، آنان در گمراهی دور بسر میبرند. “ابراهیم۳ ”
در دسته سوم آیات دنیا مظهر عدل و قهر خداوند برای بدکاران است. به طوری که بخشی از عذاب و مجازات الاهی در همین دنیا دامنگیر آنان میشود. «فَأَمَّا الَّذینَ کفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذابًا شَدیدًا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ» کسانی را که کفر ورزیدند، در دنیا و آخرت به سختی مجازات میکنم در حالی که یاوری ندارند. “آلعمران/۵۶ ”
دسته چهارم آیاتی است که خیر و خوبی دنیا را توضیح داده و آن را برای پرهیزکاران و نیکان معرفی میکند. «وَ قیلَ لِلَّذینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکمْ قالُوا خَیرًا لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ لَدارُ اْلآخِرَهِ خَیرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقینَ» به پرهیزکاران گفته میشود: پروردگار شما چه فروفرستاد؛ میگویند: خیر. برای کسانی که نیکی کنند، در این دنیا نیکی است و سرای آخرت بهتر است و چه خوب جایگاهی است برای پرهیزکاران. “نحل۳۰ ”
دسته پنجم آیاتی است که اساساً طلب دنیا و خوبیهای آن را توصیه کرده و از افرادی که خیرهای دنیا را میخواهند تجلیل میکند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی اْلآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّارِأُولئِک لَهُمْ نَصیبٌ مِمّا کسَبُوا وَ اللّهُ سَریعُ الْحِسابِ» و کسی است که میگوید پروردگارا در دنیا نیکی و در آخرت نیکی بما عطا فرما و از عذاب آتش بازدار. آنان کسانی هستند که از یافته خود بهره میبرند و خداوند زود نتیجه میدهد. “بقره۲۰۲و۲۰۱ ”
در بین این آیات تعارضاتی به نظر میرسد، که به ویژه میان آیات دسته اول و دوم از یک سو و آیات گروه چهارم و پنجم از سوی دیگر چشم گیرتر است. برای نمونه دو آیه را بررسی میکنیم.
«وَ لَوْ لا أَنْ یکونَ النّاسُ أُمَّهً واحِدَهً لَجَعَلْنا لِمَنْ یکفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّهٍ وَ مَعارِجَ عَلَیها یظْهَرُونَ “۳۳ “وَ لِبُیوتِهِمْ أَبْوابًا وَ سُرُرًا عَلَیها یتَّکؤُنَ “۳۴ “وَ زُخْرُفًا وَ إِنْ کلُّ ذلِک لَمّا مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اْلآخِرَهُ عِنْدَ رَبِّک لِلْمُتَّقینَ» اگر چنین نبود که مردم در گمراهی یک پارچه میشدند، قطعاً برای کسانی که به خداوند رحمان کفر میورزیدند خانههایی باسقف نقره و بلندیهایی که بر فراز آن روند و برای خانههایشان درها و تختهایی که بدان تکیه کنند و انواع زیورها را قرار میدادیم، ولی تمام اینها بهره ناچیز زندگی دنیاست و نزد پروردگار آخرت برای پرهیزکاران است. “زخرف۳۵ ”
این آیه شریفه دنیا را برای کافران و آخرت را برای متقین دانسته و میفرماید اگر مردم گمراه نمیشدند خداوند کافران را غرق در نعمت و ثروت میکرد زیرا این بهره ناچیز دنیاست و سهم پرهیزکاران برخورداری بیپایان در سرای ابدی است. اما در آیه دیگر ضد این را فرموده و زینت و رزق این جهان را برای اهل ایمان دانسته است، چنانکه گویی کافران غاصب آن هستند و در قیامت به طور کامل و خالص نعمتها به اهل ایمان خواهد رسید.
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا خالِصَهً یوْمَ الْقِیامَهِ کذلِک نُفَصِّلُ اْلآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ» بگو چه کسی زینتهای خدا و روزیهای پاک را که برای بندگان آماده نموده، حرام کرده است. بگو آنها در زندگی دنیا اختصاص به مؤمنان دارد و در قیامت خالصاً اختیار آنها خواهد بود. اینطور نشانههای خود را برای آگاهان مینماید “اعراف/۳۲ ”
برای درک معنای این آیات و رسیدن به فهم کامل و درست کلام خداوند کافی است که هدف از آفرینش این جهان و قرار دادن بخشی از زندگی انسان در دنیا را در نظر بگیریم، آنگاه روشن خواهد شد که دنیا به عنوان مخلوق خداوند و مجموعهای بزرگ و زیبا از آیات و نشانههای او بسیار ارجمند، ستودنی و برای مؤمنان پربهره است. اما وقتی همین دنیا به عنوان شریک خداوند تصور میشود، سراسر فریب و دروغ و پوچ است. از این رو حقیقت دنیا ارزشمند و گرانبهاست و نسبتی که اهل ایمان با آن برقرار میکنند، سرشار از خیر و برکت و معرفت و عبودیت است. ولی نسبتی که کافران و مشرکان با دنیا دارند، مذموم و نارواست. به این ترتیب نه کافران در دنیای متقین سهمی دارند و نه خداوند برای دنیای مشرکان ارزشی میبیند که پرهیزکاران را با آنها شریک کند.
چیستی حیات دنیا
در قرآن مجید سه آیه به زندگی دنیا اشاره کرده و در قالب یک تشبیه زیبا و پرمعنا حیات دنیا را آب و بارانی دانسته که محصولی به بار مینشاند و سپس محصول آن از بین میرود. آیات مربوطه از این قراراند:
«إِنَّما مَثَلُ الْحَیاهِ الدُّنْیا کماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ اْلأَرْضِ مِمّا یأْکلُ النّاسُ وَ اْلأَنْعامُ حَتّی إِذا أَخَذَتِ اْلأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّینَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیها أَتاها أَمْرُنا لَیلاً أَوْ نَهارًا فَجَعَلْناها حَصیدًا کأَنْ لَمْ تَغْنَ بِاْلأَمْسِ کذلِک نُفَصِّلُ اْلآیاتِ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ» “یونس۲۴ ”
این آیه شریفه حیات دنیا را همچون آبی میداند که از آسمان جاری میشود و خوراکی برای انسانها و حیوانات و زیوز و آراستگی برای زمین فراهم میآورد. اما پنداری در کار میآید که موجب تباهی این نعمتهاست و آن پندار این است که ساکنان زمین خود را توانای بر این نعمتها میانگارند. یعنی قادر متعال و سرچشمه بخشنده و بینیاز آن را از یاد میبرند، آنگاه در گرماگرم تلاش روزانه یا سکوت و آرامش شبانه ناگاه امر و اراده الاهی فرامیرسد و آن همه را میگیرد تا مردم از خواب غفلت بیدار شوند و از پرده اوهام بیرون آیند و سراسر جهان را در دست قدرت الاهی و تدبیر بیتای او ببینند.
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاهِ الدُّنْیا کماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ اْلأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیمًا تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ مُقْتَدِرًا “کهف۴۵ ”
این آیه شریفه نیز دنیا را همانند جریان آبی میداند که از آسمان فرومیآید و زمین را زیبا و پربار میسازد و بعد درهم شکسته و فرومیپاشد و این همه را نشان قدرت خداوند معرفی میکند. علت در هم شکستگی دنیا همان پندارها و غفلتهای مردم است که در این آیه به آن اشاره نشده اما در آیه بیست وچهارم سوره یونس به روشنی بیان گردیده است.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکمْ وَ تَکاثُرٌ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ کمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یکونُ حُطامًا وَ فِی اْلآخِرَهِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ “حدید۲۰ ”
این آیه شریفه هشدار میدهد که زندگی دنیا مجموعهای از زشتیهای فریبنده است، مثل بارانی که میبارد و کفار به جای توجه به لطف و عنایت الاهی و سرچشمه آن، شیفته و فریفته محصول ناپایدار آن شده و سپس با تباهی و خشکیدگی آن روبرو میشوند. در پایان نیز تأکید میکند که زندگی دنیا کالایی ناچیز و فریبنده است.
در حقیقت زندگی دنیا همانند آب و مظهر حیات و رحمت است «وجعلنا من الماء کل شیءٍ حیٍّ» (انبیاء/۳۰) که از سرچشمه بیکران حیات و رحمت جاری شده و هنگامی که به زمین میرسد آن را سرشار از زندگی و شادابی و برکت میسازد. اما از آن رو که این جهان ظرفیتی محدود دارد، زندگی و شادابی و طراوتش پایانپذیر است. بنابراین حیات دنیا جریانی از حیات و رحمت و جلوهای از قدرت و حکمت خداوند است که باید به خوبی حقیقت آن را درک کرد و از این پنجره پدیدههای دنیا به وجه خدا و جلوههای بیکران او نگریست. کسانی که این حقیقت را دریابند، زندگی دنیا برایشان مقدس و محترم میشود.
اما جاهلان به ظاهر حیات دنیا چشم میدوزند(روم/۷) و دل میبندند(یونس/۷) و آفریننده توانا و زنده جاویدی که نشانههای خود را در پدیدههای این جهان و حیات دنیا آشکار نموده، فراموش میکنند. و چون از نعمتهای عظیم و بیپایان الاهی تنها ظاهری ناچیز دیدهاند و این نعمتها و زیباییها را پلی به سوی منعم و حسن و رحمت بیکرانش قرار ندادهاند. به همین علت از لطف و رحمت او محروم شده و روزی که پردهها کنار رفته و اسرار آشکار میشود، خود را در دوزخ نادانی و غفلت و قهر و غضب الاهی میبینند. (رک: کهف۱۰۳-۱۰۵)
چرایی حیات دنیا
اما چرا خداوند چنین سطح پستی را برای زندگی انسان مقدر کرده است؟ براستی این زندگی محدود و فناپذیر که امکان آلوده شدن به گمراهی و غفلت و پلیدی در آن بسیار زیاد است و دست شیطان در آن گشوده شده، چه هدفی دارد؟
پاسخ این است که: انسانها پیش از آن که به این دنیا بیایند، در ملکوت و نزد پروردگار بودهاند (المیزان ج۸ ص۳۰۷و۳۰۸) اما در آنجا به جهت شدت قرب به خداوند و غرق شدگی در نور و حضور او امکان شناخت درست او را نداشتند، مثل ماهی در آب. از این رو خدای متعال پرتوهایی از نور و رحمت خود را در مراتب پستتر هستی تابید (رک: زمر/۶۹) و انسان را در حیات دنیا قرار داد تا معرفت و عبودیت را بیاموزد.
عبدالله فضل هاشمی از امام صادق (ع) پرسید: چرا ارواح از آن مکان مقدس و اعلا در نزد پروردگار به این بدنهای تنگ خاکی آمد. امام صادق (ع) در پاسخ این پرسش فرمودند: «إنَّ اللَهّ تبارکَ و تعالی عَلِمَ أنّ الأرواح فی شرفِها و عُلُوِّها مَتی تُرِکَتْ علی حالِها نَزَعَ اکثرُها الی دَعوِی الرُّبوبِیَّه دُونَهُ عَزَّ وَ جَلّ» چون خدای تبارک و تعالی میدانست اگر ارواح در آن موقعیت والا و مرتبه بلند، به حال خود رها شوند بیشترشان به ادعای ربوبیت گردن میکشند (توحید صدوق.ص۴۰۲و۴۰۳) و در اثر قرب و شدت نور خود را با خداوند یکی میپندارند. به این علت خداوند انسانها را به مدرسه حیات دنیا فرستاد تا آمادگیهای لازم برای حضور در محضر خداوند و حیات ابدی را پیدا کنند.
آمادگی حضور در محضر خداوند با درک وابستگی و فقر مطلق نسبت به پروردگار و در یک کلمه «عبودیت» حاصل میشود. زندگی دنیا مدرسهای تجربی است که انسان را با عجز و ضعف و فقر خود آشنا کرده و حقایق عالم را به او میآموزد. برنامه اصلی این مدرسه انواع ابتلاهایی است که در کنار تعالیم دینی، انسان را میپرورد و استعدادهای نامحدود عبودیت و لیاقت حضور در همسایگی با خداوند را در او شکوفا میسازد.
«اَلَّذی خَلَقَ المَوت و الحَیاهَ لِیَبلوُکُم اَیَّکُم اَحسَن عَمَلا» کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید. (ملک/۲) در این آیه شریفه منظور از موت زندگی محدود و مرگ در دنیا و مراد از حیات، زندگی ابدی در آخرت است و عمل نیک، عملی است که از عبودیت و بندگی خداوند برآید. زندگی زمینی و زیورهای آن به منظور آزموده شدن انسان و پرورش استعدادهای عظیم او و بازشناسی نیکوکاران است. «اِنّا جَعَلنا ما عَلی الارضِ زینَهً لَها لِنَبلوُهُم اَیّهُم اَحسَنُ عَمَلاً» ما آن چه را بر زمین است موجب آراستگی آن قرار دادیم تا آن ها را بیازماییم که کدام نیکوکارترند. (کهف/۷)
آموزش و آزمونهای خداوند در دنیا به دو دسته کلی تقسیم میشود، ابتلا به خیر و خوشیها و ابتلا به شر و ناکامیها. «وَ نَبلوَکُم بِالشَّر وَ الخَیرِ فِتنَهً…» شما را با خوبیها و بدیها میآزماییم (انبیا/۳۵) امام علی علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: «منظور از خیر سلامتی و ثروت است و مراد از شر بیماری و تنگدستی، برای آزمودن و آگاهی از حالات.» (بحارالانوار. ج۸۱٫ ص۲۰۹٫ حدیث۲۵)
دنیا با تمام رنجها و خوشیها و زشتیها و زیباییهایش برای این است که انسان نیازمندی و ذلت خود را در برابر پروردگار در یابد و آنگاه شایسته عزت و بینیازی بندگی و آگاهی از حضور خداوند شود و سراسر هستیاش در نور الاهی غرق گردد.
نعمتهای دنیا برای بندگان
در افعال خداوند قانونی وجود دارد و آن قانون پیشی لطف و رحمت بر شدت و غضب است. این موضوع در رابطه با ابتلاها چنین نتیجه میدهد که ابتلا به خوبیها بر ابتلا به بدیها و ناکامیها اولویت داشته باشد، اگر چه ابتلا به ناکامیها نیز برای مؤمنین نمودی از رحمت و لطف است اما بیشک نعمت و برکت، بیشتر لطف و رحمت الاهی را جلوه میدهد. به همین خاطر در آیه پیشین و آیه ۱۶۸ سوره اعراف اشاره به خیر و حسنات بر شر و سیئات مقدم شده است.
خداوند با الطاف و نعمتها درس معرفت میدهد، اما اگر مؤثر نباشد و انسانها به جای اینکه در آینه نعمتها نور منعم را ببینند و در آیههای لطف و رحمت، معرفت او را بجویند، بر غفلتهایشان بیافزایند، آنگاه پروردگار بخشندهای که دستهایش برای عطا گشوده و گنجینههای لطفش پایانناپذیر است، از در قهر در میآید و فریفته شدگان را در تنگنا و سختی قرار میدهد و این قهر نیز نمودی از مهر الاهی است؛ زیرا فریفتگان را هشیار میکند و در مورد کسانی که راه بازگشتی ندارند، مانع فساد بیشتر و درسی برای دیگران میشود.
هدف از آفرینش انسان عبودیت است (ذاریات/۵۶) و عبودیت در گرو معرفت. خداوند با لطف بیکران و نعمتهای بیپایانش کتاب معرفت خویش را به روی انسانها میگشاید، تا در این کتاب صفات لطف و کرم و جود و رزق و فضل و انعام را ببینند، اما اگر و فریفته شدند و سرکشی کردند، قهر و قدرت و جلال خود را به آنها نشان میدهد تا خاشع شوند.
البته همیشه چنین نیست که در ابتدای زندگی مردم ابتلا به خیر و خوشی باشد و اگر به هدف خویش نرسیدند، آنگاه ابتلا به ناکامیها را تجربه کنند؛ بلکه او با علم و حکمتی که دارد، برای هر کس آنچه را که به صلاح اوست پیش میآورد و برنامه تربیتی مناسب هر کس را مقدر میسازد. از این رو امام صادق (ع) فرموند: خدای تعالی میفرماید: از بندگان مومن من کسی است که دینش با غیر دارایی و سلامتی اصلاح نمیشود، پس او را به اینها مبتلا میکنیم. و از میان بندگان کسی است که غیر از نداری و بیماری دینش را اصلاح نمیکند پس با مشکلات آنان را میآزمایم تا دینشان اصلاح شود.(اصول کافی.ج۲ ص۶۰٫حدیث۴)
در صورتی که اهل ایمان خود را ارتقا دهند و ابتلا به خیر برایشان فساد آور نباشد و در نعمتها و خیر و خوشی نشانههای او را ببینند و بنده شکرگذاری باشند، خداوند خیرات و حسنات را بر آنها میبارد و بیشتر و بیشتر میکند و ناخوشیها هنگامی فرامیرسد که کفران درکارآید.(ابراهیم/۷) بنابراین تمام روایاتی که از ابتلای مؤمنین به بدیها سخن به میان آورده این گونه تبیین میشود که آن مؤمنان به سطحی نرسیدهاند که در نعمتها به غفلت آلوده نشوند و نور خدا را در الطاف او ببینند. از جمله این حدیث شریف که خداوند به پیامبر میفرماید: «ای محمد اگر بنده ای را دوست بدارم، او را با سه چیز مواجه میسازم دلش را غمگین، بدنش را بیمار و دستش را از بهره دنیا تهی میکنم … و آنگاه که بر بندهای خشم گیرم او را با سه حالت همراه میکنم دلش را شاد، بدنش را سلامت و دستش را از بهرههای دنیا پر میکنم.» (بحارالانوار. ج۷۲٫ ص۴۸)
ممکن است در این جا اشکالی به ذهن برسد که این سخن اگر در مورد مؤمنان عادی درست باشد، درباره پیامبران چه میتوان گفت که به تواتر نقل شده که سختترین بلاها برای پیامبران است.(اصول کافی ج۲ باب شدّت ابتلاء مؤمن احادیث ۱تا۴) برای پاسخ به این مسأله لازم است که میان دو گونه ابتلا تفاوت بگذاریم: ابتلاهای تکوینی و ابتلاهای تشریعی. خداوند انسانهای بزرگ را در فقر و ضعف و ذلت قرار نمیدهد، اما از پیامبران و اولیا پیمان خاصی گرفته که بر اساس آن بسیاری از خوشیها را فدای هدایت مردم میکنند.
روزی امام علی علیه السلام در بصره به خانه علاء بن زیاد رفتند، علا از برادر خود عاصم شکایت کرد که برادرم یک عبا پوشیده و از دنیا کناره گرفته است. امام به عاصم فرمود: ای دشمن جان خویش! شیطان سرگردانت کرده، آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمیکنی؟ تو میپنداری که خداوند نعمتهای پاکیزهاش را حلال کرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده کنی؟ تو در برابر خدا کوچکتر از آنی که اینگونه با تو رفتار کند. عاصم میگوید: پس چرا تو با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر میبری. امام پاسخ دادند: «وَیْحَکَ إِنِّی لَسْتُ کَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّهِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ» وای بر تو من همانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری بر نیازمندان غلبه نکنند. (نهج البلاغه خطبه۲۰۹)
در فرمایش آخر نکته قابل توجهی وجود دارد، امام میفرمایند «من همانند تو نیستم» یعنی در این جا امام خود را معیار قرار نمیدهند و نمیفرمایند «تو مانند من نیستی» پس این تفاوت به جایگاه معنوی امام که همه مردم باید خود را با آن هماهنگ و به آن نزدیک کنند و روز قیامت میزان خواهد بود، ربطی ندارد. در ادامه نیز توضیح میدهند که این موضوع به نقش اجتماعی پیشوایان عدل مربوط میشود و غیر معصومین را نیز دربرمیگیرد، البته اگر در موقعیت سیاسی و اجتماعی برتر باشند و بخواهند که از حدود عدالت خارج نشوند. زیرا مردم به آنها نگاه میکنند و اگر زندگی آنها در حد پایینترین سطح مردم باشد، هم نیازمندان راحتتر تحمل میکنند و هم برخورداران از خطر فریفتگی به دنیا بیشتر محفوظ میمانند.
یکی دیگر از عللی کم استفاده کردن پیامبران از دنیا این است که مردم از روی طمع ایمان نیارند و اخلاصها از بین نرود و مؤمن کافر به هم آمیخته نشوند. (نهج البلاغه. خطبه قاطعه ۱۹۲) با این وصف جایگاه ابتلا به مشکلات مشخص شد و اثبات شد که اگر مؤمنین به درجهای از شکوفایی و هوش معنوی میرسیدند که ظرفیت پذیرش دنیا و آخرت را پیدا میکردند، مال و مقام و خیر و برکت دنیا در زندگی آنها جاری میگشت، اگر چه آنها حدود ساده زیستی را زیر پا نمیگذراند.
برخورداریهای دنیوی دلیل برتری معنوی کسی نیست، زیرا خداوند گاهی برای املاء(آلعمران/۱۷۸) و استدراج(اعراف/۱۸۲) به غافلانی که راه بازگشت ندارند، نعمت بسیار میدهد. از این رو معیار برتری و کرامت بهرههای دنیوی نیست، بلکه تقواست و بر کسی پوشیده نیست که پرهیزکاری در برخورداری، برتر از پرهیزکاری در نداری و ناتوانی است. بنابراین متقی بودن مهم است و در میان اهل تقوا فردی که با دارایی تقوای خود را حفظ کرده برتر است.
بهرهمندی از نعمتهای دنیا در بین متقین نشانه رشد و کمال تقواست «قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ» بگو ای بندگانم کسانی ایمان بیاورید و تقوا بورزید، بیشک برای نیکوکاران در همین دنیا خیر و نیکی خواهد بود.(زمر/۱۰) این آیه در کنار روایات مستفیضی که وسعت رزق و گشایش امور و… را پیامد تقوا معرفی میکنند(نک: میزان الحکمه باب تقوا)، به خوبی تفسیر میشود و از محدودیت در مصادیق معنوی مثل عاقبت به خیری که البته بسیار مهمتر از سایر نعمتهاست، توسعه مییابد.
امام علی علیه السلام نیز فرمودند. «آگاه باشید ای بندگان خدا! پرهیزکاران از دنیای زودگذر و آخرت بهرهبردند. با اهل دنیا در دنیای آنها شریک شدند ولی آنها را در آخرت خویش شریک نکردند. در بهترین خانهها سکونت کردند، بهترین غذاها را خوردند و همان لذتهایی را چشیدند که دنیازدگان چشیدند. و از دنیا بهره بردند همانطور که سرکشان و متکبران بهرهمند بودند. سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان و تجارتی پر سود به سوی آخرت شتافتند. لذت وارستگی از دنیا را در دنیا چشیدند و یقین داشتند که از مقربان خدا هستند. هرچه بخواهند آماده و لذتشان بینقص است.» (نهج البلاغه. نامه۲۷)
تقابل حیات دنیا با آخرت در مقیاس گمراهان
رابطه دنیا و آخرت رابطه ظاهر و باطن است. به این معنا که آخرت باطن این دنیا و دنیا ظاهری برای آخرت است. «یعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ» ظاهری از زندگی دنیا میدانند و از آخرتشان غافلاند. “روم۷ ”
تفاوت هدایت شدگان و گمراهان در این نیست که گمراهان دنیا را میخواهند و هدایت شدگان دنیا را نمیخواهند؛ تفاوت در این است که گمراهان غیر از ظاهر دنیا چیزی نمیدانند و نمیخواهند، اما اهل هدایت دنیا را در پرتو پروردگار شناخته و برای آخرت میخواهند. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّی عَنْ ذِکرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا “۲۹ “ذلِک مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدی» از کسی که از یاد ما روگردانده و غیر از زندگی دنیا را نمیخواهد دور شو، این اندازه آگاهی و دانش آنهاست. پروردگارت به به کسانی که گمراه شدند و کسانی که هدایت شدند آگاهتر است.”نجم/۳۰ ”
دنیازدگان در دانش و شعور دچار سستی و کاستی هستند و به همین علت خواستههایشان نیز به حقارت آلوده میشود و غیر از زندگی دنیایی چیزی نمیخواهند، چون چیزی غیر از آن نمیفهمند. اما اهل آخرت به خاطر آگاهی والاتر، لیاقتهای خود را بهتر شناخته و خداوند مهربان و توانا را داراتر و بخشندهتر از آن میبینند که فقط خیر دنیا را از او بخواهند. از این رو میگویند: «وَ اکتُبْ لَنا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی اْلآخِرَهِ إِنّا هُدْنا إِلَیک …» در دنیا و آخرت برای ما نیکی بنویس، ما بسوی تو هدایت شدیم. “اعراف۱۵۶ ”
مشکل اصلی دنیازدگان این است که با ندیدهگرفتن استعداد نامحدود زندگی در وجود خود، آن را از دست نمیدهند و این استعداد نامحدود و گرایش به نامتناهی در زندگی محدود دنیا به صورت رنجآوری، آتش آزمندی و زیادهخواهی را میافروزد و ظلم و تعرض و تجاوز از آن به وجود میآید. از این رو حیات دنیا از بعد فردی به بعد اجتماعی سرایت میکند و جامعه را با دو گروه سلطهگران و سلطه پذیران شکل میدهد و ساختار مستکبر- مستضعف پیدا میکند. به این ترتیب حیات دنیا فراتر از جنبه درونی و شخصی که مبتنی بر جهل و غفلت است، جنبه بیرونی و اجتماعی به خود گرفته و جهان را پر از ظلم و جور میکند. سوگوارانه شاهدیم که تاریخ حیات بشر، غیر از صفحات اندکی که به حیات طیبه میل پیدا کرده، تاریخ حیات دنیاست.
دسته نخست آیات دنیا که از بهرههای دنیوی کافران سخن میگفت، به این دنیای سرشار از ظلم و فساد مربوط میشود. دنیایی که خداوند در اختیار دنیازدگان قرار میدهد، تا غرق شوند و ناگاه میگیرد، تا به طور شایستهای مجازات شوند. زیرا نتیجه طبیعی دلبستن به خوشیهای ناپایدار، ناخوشی و ناکامی است.
تحول حیات دنیا به حیات طیبه
حیات دنیا بسان آب و بارانی است که فرومیآید و جلوهای از حیات و رحمت ناب و نامحدود پروردگار است؛ به همین جهت قرآن کریم آن را «الحیاه الدنیا» توصیف کرده، که میتوانیم آن را زندگی پست ترجمه کنیم و در کنار آن زندگی پاک و متعالی یا به تعبیر قرآن «الحیاه الطیبه» قرار دارد.(رک: تحلیل حیات طیبه از دیدگاه قرآن کریم.ص۱۱) اگر مردم حقیقت حیات دنیا را درک کنند و از روزنه آن به انوار عالم افروغ الاهی بنگرند و «الله النور السماوات و الارض» (نور/۳۵) را دریابند، حیات دنیایی آنها به حیات طیبه تبدیل شده و با نور خداوند راه میروند.(انعام/۱۲۲)
«من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه» هر آن کس از زن و مرد مؤمن که با ایمان عمل نیک انجام دهد؛ به حیاتی پاک و طیب زنده میکنیم.(نحل/۹۷) حیات طیبه پیوستاری است که از حقیقت حیات دنیا تا انتهای بیانتهای حیات اخروی ادامه پیدا میکند. و آنچه در مقابل آن قرار دارد فریفته شدن به ظاهر حیات دنیاست.
در این آیه شریفه ایمان و عمل صالح، بهعنوان اساس و پایه حیات طیبه معرفی شده است. خداشناسی و خداجویی، اراده و عمل انسان را به ساحت قدس احدیت میکشد و هنگامیکه انسان با این دو بال به عالم پاک ربوبیت وارد شود، در آن مقام قرب و قدس الاهی حیاتی دیگر مییابد. گویی بار دیگر متولد شده و به عالمی رسیده است که ظاهر حیات دنیا در برابر آن همانند رحم مادر، در پیش جهان مادی است. در این حال قلب مؤمن از محدودیت این عالم رها میشود و در آسمان پرنور ولایت و قرب الهی پر میگشاید. اما با این همه در ظاهرش دگرگونی زیادی پدید نمیآید، بلکه قلب او وسعت یافته و به عالمی بزرگ تبدیل شده و از این جهان بیرون رفته است. چنانکه امام علی فرمود: «دلهایتان را از دنیا خارج کنید پیش از آنکه بدنهای شما از آن خارج شود.» (نهجالبلاغه. خطبه۲۰۳)
هدایت شدهگان هر چقدر از نعمتهای دنیا برخوردار باشند، آن را ناچیز و محدود میبینند و به آن دل نمیبندند، و چشم دلشان به حیات ابدی اخروی گشوده شده و در حیات طیبه به سر میبرند. اگر تمام دنیا را به اهل هدایت بدهند باز هم برایشان زندان است. علی ابن ابی طالب (ع) از رسول الله روایت کردهاند: «دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است، مؤمن در آن مینالد و کافر در آن کاممیجوید.» (بحار. ج ۶۷ ص ۲۴۲ حدیث ۷۷)
هزار برابر آنچه یک کافر را سرخوش میکند نمیتواند دل اهل هدایت را برباید، زیرا آنها در جاذبهای نیرومندتر قرار گرفته و به لذتی والاتر و سروری ژرف و پایدار دل سپردهاند و دنیا با تمام نعمت و وسعت برایشان زندانی تنگ است. البته این معنای زندگی در بدبختی نیست بلکه زندگی محدود دنیا و امید رسیدن به خداوند و ابدیت شور و نشاطی در آنها برمیانگیزد که تمام دنیا را همچون معبد و مزرعهای پر خیر و برکت میبینند و لحظه لحظه زیستن در آن و ذره ذره نعمتهایش را غنیمت میشمرند.
نعمتهای دنیا آینههایی است که انوار الاهی را بر دل مؤمنان میتابد و آیههایی که آیین بندگی را به آنها میآموزد. ناپایداری دنیا شوق به آخرت را برمیاگیزد و بصیرتها را میگشاید، به این ترتیب حیات دنیا برای مؤمنان نیکوکار تبدیل به حیات طیبه میشود. به همین خاطر خدای متعال پاداش بسیاری از نیکیها نظیر تقوا، ایمان، حسن خلق، توکل، صبر و سایر ارزشهای الاهی را وسعت رزق و افزایش ثروت، سلامتی، دفع دشمنان، فتح و پیروزی و قدرت و جاه و سایر خوبیها و توفیقات دنیایی قرار داده است، تا هرچه بیشتر جلوههای او را ببینند و با این شادیها به بندگی خدا و نیکوکاری تشویق شوند و با دیدن دگرگونی و ناپایداری دنیا از آن دل برکنند. (رک: اخلاق موفقیت. نیز: اخلاق دارایی)
اگر چه به ظاهر دنیای هدایت شدگان فراختر میشود، ولی ذرهای در دلشان جا پیدا نمیکند؛ مگر از این جهت که سراسر آیات و نشانههای خداوند یکتاست. به این ترتیب ظاهر حیات دنیا برای آنها ارزشی ندارد و به علت پیوند با حیّ قیومّ در حیات طیبه به سر میبرند. زندگی پاکی که از دنیا تا ابد و در اوج شکوه و کمال ادامه خواهد داشت.
صد البته باید توجه داشت که با افزایش نعمتها آزمونهای الاهی نیز حساستر و بیشتر میشود. اهل نعمت مسئولیتها و گرفتاریهای خاص خود را دارند، اگرچه در آینه نعمتها فروغ روی خوب محبوب را به تماشا نشستهاند، اما به اقتضای بندگی مسئولیتهای سنگینی بردوش دارند که البته مشتاقانه این وظایف را میپذیرند و آن را پلههای رشد معنوی خود قرار میدهند. رسول الله (ص) فرمودند: «بدرستی که مال دنیا هر چه زیاد شود برای دارنده ی آن موجب افزایش امتحان اوست پس بر ثروتمندان دریغ مخورید مگر به بخشش داراییاش در راه خداوند بخشنده.» (بحار. ج۳۸٫ص۱۹۷)
بنابراین دنیای مذموم در حقیقت فریفتگی به ظاهر حیات دنیاست و دنیای ممدوح سراسر آیات خداوند و پنجرهای به آخرت است که به حیات طیبه تحول مییابد. با این توضیحات تعارض بدوی میان آیات دسته اول و گروه پنجم برطرف میشود. به این معنا که نعمتهای دنیا آیات و نشانههای خداوند برای اهل ایمان است و کافران و مشرکان هیچ بهرهای از آن ندارند. و تمام بساط این دنیا و نعمتها و پدیدههای شگفت انگیزش برای تماشا و برخورداری مؤمنان آفریده شده است. اما دلخوشی به ظاهر فریبنده و فانی حیات دنیا و لذتهای پوچ آن برای کافران است که نتیجهای جز غفلت و دوری از خداوند ندارد و سرانجام باید دردمندانه از آن جدا شوند.
حیات طیبه میتواند از جنبه شخصی فراتر رود و ابعاد اجتماعی پیدا کند. به این صورت که روابط اجتماعی و مدیریت جامعه از بازی با ظاهر حیات دنیا و فریبهای آن پاک شده و تمام امور بر اساس ایمان و تقوا تدبیر شود و سامان بگیرد. تحقق حیات طیبه در ابعاد اجتماعی آرمان حکومت و جامعه مهدوی است. اگر افرادی در جامعه بتوانند از حیات دنیا به حیات طیبه گذر کنند و دنیا و نعمتهای آن را از منظری تازه ببینند، میتوانند جامعه را به سوی تحولی بزرگ در راستای گذر از حیات دنیا به حیات طیبه پیش ببرند. این تغییر در گرو تولید دانش، ایجاد انگیزه و ساختن نهادهای اجتماعیای است که بر اساس ایمان و تقوا شکل گرفته باشد.
قاعده بازی
ظاهر حیات دنیا بازی است و اهل هدایت و گمراهان هر دو در این بازی قرار دارند. راز موفقیت در این بازی درک حقیقت زندگی و فرو نماندن در ظاهر حیات دنیاست. (نک: نهج البلاغه. حکمت۴۶۳) کسی که این راز را بداند، از قواعد بازی آگاه شده و راه درست بازی کردن و برنده شدن را میشناسد. «إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یؤْتِکمْ أُجُورَکمْ وَ لا یسْئَلْکمْ أَمْوالَکمْ» جز این نیست که زندگی دنیا بازی و سرگرمی است و اگر ایمان داشته و تقوا بورزید، پاداشهای شما داده میشود و از داراییتان پرسش نمیشود. “محمد۳۶ ” این آیه شریفه پس از تصریح به بازی و سرگرمی بودن دنیا میفرماید اگر ایمان و تقوا داشته باشید برنده خواهید بود. ایمان و تقوا همان ارکان حیات طیبه است و موجب تحول حیات دنیا به حیات طیبه میشود، با این تحول میتوان در بازی زندگی کامیاب شد؛ بدون اینکه بازخواستی در قیامت باشد.
اگر کسی بداند که سرچشمه نامحدود حیات دنیوی و ابدی خداوند یکتاست و در زندگی اخروی به او خواهد رسید، با ایمان و تقوا وارد بازی دنیا میشود و در نتیجه دل به چیزی از این دنیا نمیبندد و هر لحظه حاضر و بلکه مشتاق است تا زندگی اخروی را تجربه کند. از این رو اگر چه با تمام تلاش در دنیا میکوشد و خوبیهای دنیا را از خداوند میخواهد، اما دلبسته آن نیست و هر لحظه آماده رها کردن همه دنیا و رفتن به سوی دیدار با خداوند است.
قاعده بازی دنیا وارستگی است که با ایمان حاصل میشود و در تقوا بروز مییابد. ایمان به خدا و معاد بازدارنده از دلبستگی به ظاهر حیات دنیاست و عملکردن بر اساس شریعت و تقوا نمود وارستگی و بازی مطابق قاعده در دنیا است.
«بازی عمل یا مجموعه اعمالی است که برای هدفی خیالی، نظمی خیالی پیدا کرده است، مثل بازی کردن کودکان» (المیزان.ج۱۶٫ص۱۵۴) و لهو کاری بیهدف و بیفایده است. وقتی ما به فنا پذیری این دنیا میاندیشیم و بعد میبینیم که خدای متعال میفرماید: «هُوَ أَنْشَأَکمْ مِنَ اْلأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ إِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیبٌ» او شما را از زمین پدید آورد و برای ساختن آن گماشت سپس به سوی او بازگردید بدرستی که او نزدیک و پاسخ دهنده است.”هود۶۱ ” معلوم میشود که بنابه ظاهر حیات دنیا همه در یک بازی هستیم و خداوند از ما خواسته که این بازی را انجام دهیم، بسازیم تا خراب شود، گردآوریم تا پراکنده گردد و دست یابیم تا از دست برود. (نک: نهج البلاغه. حکمت۱۳۲)
اما این ظاهر ماجراست؛ کسانی که به رابطه دنیا و آخرت پیبردهاند، به لحاظ باطنی دیگر بازیگر نیستند، بلکه چیزی را میسازند که ماندگار است، اگر در دنیا بنایی را میسازند که به زودی ویران خواهد شد، خود این بنا برای آنها ارزشی ندارد این که بنا ساخته شده سرپناهی برای خانواده خودشان، یا سرپناهی برای نیازمندان و یا مسجدی برای عبادت است، برایشان مهم است. از این رو در جستجوی نتیجه ماندگار در حیات ابدی اخرت، در دنیا میگردند و به کارهای دنیوی میپردازند.
«وَ ابْتَغِ فیما آتاک اللّهُ الدّارَ اْلآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَک مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کما أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیک وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی اْلأَرْضِ إِنَّ اللّهَ لا یحِبُّ الْمُفْسِدینَ» آنچه خداوند از سرای آخرت به تو داده بخواه و بهره خویش را از دنیا فراموش نکن. همانطور که خداوند به تو نیکی کرده، نیکی کن و فساد را در زمین نپسند که خداوند مفسدین را دوست ندارد. “قصص۷۷ ” نه طلب آخرت باید مانع بهره دنیوی شود و نه بهرههای دنیوی از طلب آخرت جلوگیری کند. این دو در پیوند باهم اند و خیر دنیا و آخرت از یک خداوند به بنده میرسد. قرآن کریم یاد آوری میکند که «مَنْ کانَ یریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ اْلآخِرَهِ وَ کانَ اللّهُ سَمیعًا بَصیرًا» کسی که پاداش دنیا را بخواهد، بداند که پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و او شنوا و بیناست. “نساء۱۳۴ ”
معرفت خداوند و شناخت حقیقت دنیا باعث میشود که آخرت را بخواهیم و دنیا را به عنوان فرصتی برای تلاش در جهت آخرت و قرب الاهی ببینیم. بدون شک کسی که در دنیا مال و جاه و مقام و بهرههای بیشتری دارد، بیشتر میتواند منشأ خیر شود و کشت بیشتری در دنیا کرده و برداشت بهتری در آخرت داشته باشد. «مَنْ کانَ یریدُ حَرْثَ اْلآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی اْلآخِرَهِ مِنْ نَصیبٍ» کسی که کشت آخرت را بخواهد کشت او را زیاد میکنیم و کسی که کشت دنیا را بخواهد از آن به او میدهیم ولی در آخرت بهرهای ندارد.”شوری۲۰ ”
نکته قابل توجه در آیه شریفه با این مطلب روشن میشود که آخرت کشتگاه و حرث نیست، بلکه محل برداشت است، بنابراین آیه شریفه در مورد حیات دنیایی اهل دنیا و اهل آخرت سخن میگوید یعنی کسانی که از فرصتها و امکانات این دنیا را برای آخرت استفاده میکنند، کشت و کارشان زیاد شده و برکت پیدا میکند و اما دنیا خواهان بهره ناچیزی از دنیا خواهند یافت «نُؤْتِهِ مِنْها». «من» در اینجا دلالت بر تبعیض دارد و چنین معنا میدهد که بخش ناچیزی از دنیا به دنیا خواهان داده میشود. زیرا خواسته انسان هرچه باشد، در برابر عطای الاهی محدود و ناچیز است. دنیا خواهان چیزی را که خودشان احساس کردهاند میخواهند، اما اهل ایمان آنچه را که خداوند وعده داده میطلبند، به این علت بهرهای بیش از تصور خواهند داشت.
اهل ایمان و تقوا هیچ گاه نمیتوانند دنیا را با تمام اشتیاق بخواهند مگر اینکه آن را راه خدا و روزنهای بسوی محبوب خود بدانند و ببینند. به این ترتیب است که اهل ایمان دنیا را میخواهند با تمام شوق و عشقی که به خداوند دارند. تلاش اهل ایمان در دنیا در عین وارستگی است و هدفی فراتر از بهرههای دنیایی را میجویند.
قرآن مجید در برابر جاهلانی که فقط دنیا را میخواهند، افرادی را نمیستاید که تنها آخرت را میخواهند، بلکه از مردمانی که دنیا و آخرت را از او میخواهند با تجلیل یاد میکند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی اْلآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّارِ أُولئِک لَهُمْ نَصیبٌ مِمّا کسَبُوا وَ اللّهُ سَریعُ الْحِسابِ» کسانی که میگویند پروردگارا نیکی دنیا و نیکی آخرت را به ما عطا فرما و از عذاب آتش دور کن. آنها کسانی هستند که از هرچه به دست آورندهاند، بهرهمند میشوند و خداوند زود نتیجه میدهد.”بقره/۲۰۱-۲۰۲ ”
خداوند نه تنها آخرتگرایان را در برابر دنیاطلبان تمجید نمیکند، بلکه با شرافتی که آخرتخواهان محض بر دنیادوستان صرف دارند، هر دو را با هم سرزنش نموده و آنها را در عقوبت دنیوی شریک میسازد. «وَ لَقَدْ صَدَقَکمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی اْلأَمْرِ وَ عَصَیتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکمْ مَنْ یریدُ الدُّنْیا وَ مِنْکمْ مَنْ یریدُ اْلآخِرَهَ ثُمَّ صَرَفَکمْ عَنْهُمْ لِیبْتَلِیکمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکمْ وَ اللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ» همانا خداوند وعده خود را محقق کرد هنگامی که به اذن او دشمنان را گرفتار کردید تا انیکه سست شدید و در کار اختلاف پیدا کردید و بعد از اینکه آنچه را دوست داشتید، دیدید؛ سر به نافرمانی گذاشتید. از شما عدهای دنیا را میخواهند و عدهای آخرت را سپس برای دگرگون کردن شما پیروزی را از شما بازگرفتیم و قطعاً خداوند شما را میبخشد و فضل بر مؤمنان جاری است. “آلعمران/۱۵۲”
این آیه مربوط به جنگ احد بوده و سیاق آیه کاملاً مذمت را نشان میدهد و فرقی میان آخرتخواهان و دنیاطلبان نگذاشته است. زیرا آخرت خواهی محض هم کار اسلام را پیش نبرده و به اصلاح زمین کمکی نمیکند. آخرت خواهان در میدان نبرد هیچ نگاهی به پشت سر ندارند و میخواهند از جام شهادت بنوشند و اگر نیاز باشد به عقب برگردند برایشان دشوار است از این رو اگر عرصههای جهاد به دست آخرت گرایان سپرده شود ممکن است عقبهها خالی بماند.
لایههای فریب
ظاهر حیات دنیا ابزار فریبکاری شیطان است و شیطان میکوشد که با زینت دادن دنیا در نظر مردم آنها را از طراط مستقیم که راه عبودیت و بندگی است بازدارد. «یا أَیهَا النّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقُّ فَلا تَغُرَّنَّکمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ لا یغُرَّنَّکمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ إِنَّ الشَّیطانَ لَکمْ عَدُوُّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یدْعُوا حِزْبَهُ لِیکونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ» ای مردم وعده خدا حق است پس مبادا زندگی دنیا فریبتان دهد و مبادا به لطف و رحمت خداوند فریفته شوید، قطعاً شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بگیرید او پیروانش را دعوت میکند تا اهل دوزخ باشند. “فاطر/۵و۶ ” این آیات شریفه پس از هشدار از فریب حیات دنیا شیطان را به عنوان دشمن معرفی میکنند. این ترتیب رابطه طولی فریب دنیا با فریب کاری شیطان را نشان میدهد.
باید توجه داشت که فریبکاری شیطان یک لایه و ساده نیست. نخستین حربه ابلیس این است که با برانگیختن شهوات، بهره ناچیز دنیا را بزرگ و دلخواه جلوه دهد. “آلعمران/۱۴ ” راه نجات این افراد، توجه به معاد و یاد خداوند و امید و اشتیاق به دیدار اوست. هر چه نعمتهای دلخواه بهشتی را بیشتر تصور کنند و شوق دیدار زیبای مطلق را در دل بپرورند، این حربه شیطان تضعیف میشود.
اما اگر کسانی با این حربه فریفته نشدند، راه دومی که شیطان برای آنها پیش میکشد این است که با تزیین دنیا آنها را در کشاکش میان دنیا و آخرت سرگرم میسازد، تا هیچ گاه قلبشان از هراس دنیا زدگی خالی نماند و به آن نزدیک نشوند و نتوانند لطف و انعام الاهی را احساس کنند. در این شرایط شیاطین انسان نما فرصت مناسبی برای برخورداری از حیات دنیا و فریب افکار عمومی و به دام انداختن سایر انسانها خواهند یافت.
لایه دیگر فریبکاری شیطان باز هم تزیین دنیا برای کسانی است که به مراتب معنوی رسیده و بصیرتهایی یافتهاند. در این مرحله شیطان با تزیین ظاهر حیات دنیا آنها را از نزدیک شدن به دنیا متنفر و گریزان میکند. زیرا لذتهای پوچ دنیا دربرابر بهرههای بزرگ و بیپایان معنوی آزار دهنده است و اهل معنا با دیدن تزیین ظاهر دنیا بیزار و گریزان از دنیا دوری میکنند. راه هدایت این گروه نیز انس بیشتر با اخرت و شوق به خداوند است تا جایی که هیچ زیوری از دنیا به چشمشان نیاید و ریشه عشق و نفرت از حیات دنیا در جانشان بخشکد. عشق و نفرت هر دو انفعال در برابر وسوسههای شیطانی است و همانطور که دنبال شیطان راه افتادن و در پی دنیا رفتن فریب خوردگی است، دست از امور دنیا کشیدن و آن را به شیاطین سپردن هم عملی مطابق خواست و وسوسه شیطان است.
لایه دیگر فریب شیطان این است که حتی کسانی که ریشه عشق و نفرت از ظاهر دنیا را در خود خشکاندهاند، ممکن است مورد هجوم وسوسههای شیطان قرار بگیرند و بر اثر نزدیکی و ارتباط با امور دنیوی و برخورداریهای آن به تدریج با ظاهر دنیا انس گرفته و به دنبال این انس، رغبت و دلبستگی ایجاد شود و درپی غفلت از حقیقت دنیا، نهال فساد دوباره ریشه بگیرد و به بار نشیند. نباید فراموش کرد که شیطان فقط از فریب خالص شدگان (مخلَصین) درمانده است. (حجر/۴۰) و ضامن خلوص و طهارت آنان خوف و مراقبت از لغزشگاههای فریب و وسوسههای شیطانی است.
بنابراین افرادی هم که باشهامت و وارستگی به دنیا رومیکنند، به تعادل میان خوف و رجاء محتاجند و باید مراقب خود باشند و از انس با خداوند و یاد معاد غافل نشوند، تا اینکه به مقام مخلصین برسند و از نقطه برگشتپذیر بگذرند.(رساله سیر و سلوک.ص) بنابراین خوف معقول و ستودهای که سزاوار است هر بندهای نسبت به اغوای شیطان و غرور دنیا داشته باشد، نباید بر شهامت او غلبه کند و نیز شهامت رفتن به دنیا نباید خوف از فریفتگی را به طور کامل از بین ببرد، هراس از دنیا تا آنجا بد است که مانع تلاش برای به دست آوردن دنیا باشد، نه آنجا که مانع تعلق خاطر و دلبستگی به دنیاست، این همان خوفی است که معصومین را به ناله و شکایت از دنیا و شیطان در پیشگاه خداوند و طلب مغفرت و یاری از سوی پروردگار وامیداشت.
فریبهای شیطانی که مبتنی بر دلبستگی دنیا و کنار گذاشتن دین است سکولاریسم را وارد زندگی میکند، (فرهنگ علوم سیاسی.ص۶۱۲٫ فرهنگ خاص علوم سیاسی.ص۲۵۹)، اما فریبهایی که مبتنی هراس از دنیاست، نیز به نوعی سکولاریسم معکوس یا نقابدار است، که همانند سکولاریسم آشکار دین را از صحنه امور دنیوی کنار گذاشته و اصل فساد در زمین را پذیرفته و در برابر آن تسلیم شده است و به این ترتیب نظم عبودیت را مختل میکند و به دنبال تحقق زمینههای اجرای احکام الاهی نیست. اخلاق و دین بیخطر برای نیروهای سلطگر در حیات دنیا اگر چه اسلام باشد، اسلام آمریکایی است.(صحیفه امام.ج۲۱٫ص۲۴۰)
ماجرای تحجر و سکولاریسم نقابدار به کناره گیری دین از دنیا بسنده نمیکند و از آن جا که خرد انسان به روشنی میفهمد که با اخلاق و معنویات باید مفاسد دنیوی را اصلاح کرد، نیروهای سلطهگر در حیات دنیا، اندیشههای متحجرانه دینی را که قدرت تغییر و اصلاح را از دست دادهاند، برای توجیه و تحکیم قدرت نامشروع خود، به کار میگیرند. با نگاهی به رفتار مستکبران تاریخ نظیر فرعونها و نمرودها میبینیم که همواره مفاهیم دینی و شبه دینی را در فرهنگ عمومی وارد میکردند. امروز هم که نیروهای استکباری حیات دنیا با نیاز ناگزیر بشر به دین و معنویت روبهروشدهاند، دست به ساختن دینهای نوظهوری زدهاند که خاصیتی جز تخدیر سلطهپذیران و سرگرمی آنها به جای پاسخ راستین به نیازهای حقیقیشان ندارد. ( See: Encyclopedia of New Religious Movements)
فضیلت بزرگ
ارزش فراموش شده اسلام دنیاداری بر اساس وارستگی و شهامت است. این مجموعه ارزشها یعنی دنیاداری، وارستگی و شهامت در یک فضیلت بزرگ گرد آمده و آن جهاد است. “نساء۹۵ ” انسان جهادگر تنها برای به دست آوردن چیزی در آخرت تلاش نمیکند بلکه هدف روشن دنیایی دارد و به قدری در دستیابی به این هدف ثابت قدم است که حاضر است جان خود را بدهد، یعنی با تمام وجودش این هدف دنیایی را میخواهد و برای رسیدن به آن تلاش میکند، نه از این هدف دنیایی میترسد و نه از دشمنی که مانع دستیابی به هدف اوست. از سوی دیگر چون هدفی فراتر، به این هدف دنیایی روح و معنا بخشیده کاملا وارسته است و حتی حاضر است جان خود را فدا کند و از این فداکاری احساس تعارض و پوچی نمیکند. زیرا برد آرزویش به اهداف ناچیز و گذرای دنیایی محدود نشده است.
جهاد دو سو دارد یک سوی آن به درون و نفس انسان است و دیگر سو به بیرون و جامعه معطوف میشود. جهاد با نفس، مبارزه با حقارتهایی است که انسان را به ظاهر حیات دنیا محدود میکند و حریم والا و گسترده تعالی انسان را در هم میشکند. و جهاد بیرونی که رویارویی با ستمگران و مستکبرانی است که خود در بند ظاهر حیات دنیا اسیر شده و دیگران را نیز به اسارت و استضعاف میکشند.
«فَلْیقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یشْرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا بِاْلآخِرَهِ وَ مَنْ یقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ فَیقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ أَجْرًا عَظیمًا» در راه خدا با کسانی که زندگی دنیا را به بهای آخرت خریدند، مبارزه کنید. کسی که در راه خدا مبارزه میکند، کشته شود یا پیروز گردد، به زودی پاداش بزرگی خواهد یافت. “نساء/۷۴ ”
جمع میان شهامت و وارستگی تز بینادین اخلاق مهدوی است که تنها با افزایش بصیرت نسبت به آخرت و دیدن باطن حیات دنیا و عشق به دیدار خداوند میتوان این دو را باهم به دست آورد. همانطور که نداشتن وارستگی نقص بزرگی است، محروم بودن از شهامت نیز آسیب اخلاقی کوچکی نیست. زیرا هر دو مانع آراستگی به فضیلت بزرگ مجاهده و گسترش و پایداری ظلم و فساد در زمین است.
با جهاد بیرونی میتوان دست دنیامداران و مستکبران را از سر مستضعفان کوتاه کرد و با تسلط بر امکانات قدرت و ثروت مانع از افساد و عامل اصلاح در زمین شد. گذشته از این جهاد بیرونی تنها مبارزه نظامی نیست و سایر انواع جهاد اقتصادی،سیاسی، فرهنگی، علمی و… را دربرمیگیرد. زیرا تمام آنها شهامت رفتن به سمت دنیا و وارستگی از آن را میخواهد.
دامنه جهاد از جهاد با نفس به جهاد با مستکبران کشیده میشود. امام علی فرمود: «اولین جهادی را که انکار میکنید جهاد بانفس است.» (تصنیف غررالحکم. ص۲۴۲٫ ح۴۹۰۶) پس اگر کسی آمادگی جهاد با مستکبران را ندارد، برای این است که در جهاد با نفس کامیاب نبوده و نفس او آسیب دیده است. در مقابل کسانی که درون خود را از فساد پاک کرده باشند، تحمل فساد و ستم بر خود و سایر بندگان خدا را هم ندارند.(سیاست در دامان عرفان.ص۶۹)
برای تحول حیات دنیا به حیات طیبه در عرصه بیرونی تنها یک راه وجود دارد و آن ایجاد آشوب در ساختار حیات دنیاست. باید ساختار سلطهگر- سلطهپذیر یا مستکبر- مستضعف به هم ریخته شود و این تغییر با شکل گیری خط مجاهدان صورت میگیرد. یعنی کسانی که تحول درونی حیات دنیا به حیات طیبه را تجربه کردهاند و آمادهاند تا جامعه بشری را به سوی این تحول پیش ببرند. مجاهدان هم مستضعفان را از وضعیت سلطهپذیری بیرون میآورند و هم شالودههای سلطهگری را متزلزل میکنند. مجاهدان با نفی هر گونه سکولاریسم، وارسته و با شهامت به میدان میآیند، مطابق قواعد بازی دنیا عمل کرده و بر ابزارهای قدرت و ثروت مسلط میشوند. نه از دنیا میهراسند و نه به آن دلمیبندند و تنها بر اساس اصل عبودیت به دنیا رو میآورند.
شهامت رفتن در امور دنیا بدون وارستگی در حقیقت فریب خوردگی است و این شرح حال مغضوبان است. و وارستگی بودن شهامت وصف گمراهان و ظالین. گمراهان در سوره حمد غیر از مضوبیناند. افرادی که مورد غضب نیستند ولی گمراهند به دو دسته تقسیم میشوند: نخست کسانی که آخرت را ندیدهاند و چون عمق معنوی و بصیرت اخروی ندارند، قلبشان از تصور دنیا میلرزد و از دنیا میهراسند. دیگر کسانی که چشم به آخرت گشوده و دل به دیدار محبوب سپردهاند، اما دل بازگشت به دنیا و تلاش در این حیات پست را ندارند، اینها نیز گمراهند.(شذرات المعارف.ص۲۷) هر دو گروه گمراهان در بهشت جا دارند و آخرت خوبی خواهند داشت زیرا خود را به فریب دنیا نسپردهاند، اما این اخلاق مهدوی نیست، با این منش نمیتوان زمین را از جور و ستم خالی و با عدل و داد پر کرد و تا هنگامی که مردم جهان، مسلمان و غیر مسلمان این گونه بیندیشند و با این ارزشها زندگی کنند، عصر غیبت همچنان ادامه خواهد داشت.
تغییر نسبت ارزشهای اخلاقی
در اخلاق مهدوی بسیاری از ارزشها جابجا میشود برخی به بالای فهرست و برخی به پایین آن میآیند و ارزشهای مثبت و منفی مقابل نیز تغییراتی پیدا میکنند. برای مثال حب مقام و ریاست به عنوان یک ارزش منفی اخلاقی در مقابل ترک ریاست و مقام نیست، بلکه در مقابل جهاد سیاسی با رعایت قواعد بازی و تقوای سیاسی است. زیرا ترک ریاست برای کسی که میتواند گوشهای از امور دنیا را اصلاح کند و مانع ستم و فساد شود، خود ارزش منفی اخلاقی است که در پلیدی چیزی کم از حب ریاست ندارد. زیرا کنارهگیری او فرصت سازی برای کسی است که با حب مقام به صحنه میآید و فساد میکند.
همین طور در نظام اخلاق مهدوی کسی که در گوشه محقری زندگی میکند و امکاناتی برای انفاق در راه خدا ندارد، اگر چه این فقر و زهد ارزشهای والایی است، اما به پایه تلاش اقتصادی، دستیابی به ثروت و گسترش خیرات نمیرسد.
در نظام اخلاقی مهدوی احکام شرعی نظیر وجوب حفظ جاه و آبرو توجیه شده و برخی از رفتارها و ارزشهای اخلاقی ملامتیه(مقدمهای برمبانی عرفان و تصوف.ص۲۳۶) و قلندریه(همان.ص۲۳۴) به روشنی نقض میگردد.
بخش دیگری از رفتارهای اخلاقی مثبت که در اخلاق مهدوی بسیار کم ارزش تلقی میشود، فعالیتهای خیرخواهانهای است که به نظام سلطهگری در حیات دنیا آسیبی نمیرساند و تنها به تخلیه هیجانات عاطفی و ارضاء حس اخلاقی شهروندان کمک میکند. اعمالی که بیش از تأثیرشان بر نیازمندان، در فضای عمومی جامعه شور و شادی اخلاقی ایجاد کرده و ناکامیها و رنجهای حیات دنیا را التیام میبخشد. این فعالیتها که در کشور ایران به صورتهای گوناگون نظیر جشن عاطفهها برگزار میشود و در فرهنگ سایر کشورها نیز نمونههایی دارد، پوششی اخلاقی است برای تمام ظلمها و تبعیضها و بداخلاقیهایی که تار و پود زندگی دنیایی تنیده شده و وجدان عمومی را میآزارد.
سازمانهای مردم نهاد (ngo)هایی که رویکرد اخلاقی دارند عمدتاً چنین نقش مخدری را در جامعه ایفا میکنند و فارغ و عاجز از رویارویی با ناپاکیهای حیات دنیا که منشأ تمام این رنجهاست، بیشتر به فکر ارضاء حس اخلاقی اعضا هستند، تا پاک کردن جامعه از فقر و فساد. نهادهای انفاق، وقف و زکات در فرهنگ اسلامی، کنار امربه معروف، نهی از منکر، ولایت و تبرّی معنیدار است و کارکرد مؤثری در جهت تحول حیات دنیا به حیات طیبه ارائه میدهد.
اخلاق سلطهپذیری، اخلاقی است که نظام سلطه را تهدید نمیکند، بلکه برعکس از این جهت که موجب ارضاء حس اخلاقی و تخلیه هیجانات بشردوستانه در همان ساختار سلطه میشود، بحرانهای اخلاقی و معنوی حیات دنیا را تلطیف و تحملپذیر کرده و در حقیقت برای تداوم حیات دنیا و در فرونشاندن انگیزههای عبور از حیات دنیا به حیات طیبه مفید و مؤثر است.
اخلاق مهدوی نمیگوید که به نیازمندن و محرومین کمک نکنید و نمیگوید که از آغاز به قلب نظام سلطه حمله کنید، سخن این است که اقدامات کوچک را در جهت آرمانهای بزرگ انجام بدهیم و به قدمهای بعدی فکر کنیم. رفتارهای اخلاقی محقر و محدود مثل واکسنهایی میماند که حیات دنیا را از هجوم ارزشهای والای حیات طیبه حفظ کرده و نیروی جهاد و اصلاحگری را تهی و تضعیف میکند.
در نظام اخلاق مهدوی تبار تمام ارزشهای اخلاقی را به گذر از حیات دنیا به حیات طیبه میرسد و با این خیر بزرگ تبیین و توجیه میشود. به این ترتیب اخلاق مهدوی اخلاقی نتیجه گراست که بر اساس کامیابی دنیا و آخرت بناشده است.(فلسفه اخلاق.ص۴۵٫ مسائل اخلاق.ص۱۹۱٫ درآمدی جدید به فلسفه اخلاق.ص۲۸۳٫ اخلاق پیامدگرا.ص۲۵و۲۶) البته پس از تشخیص وظیفه بر اساس نتایج مطلوب، فرد و جامعه را مأمور به وظیفه دانسته و حصول نتیجه را به قدرت بیکران خداوند وامیگذارد.
ریشه تمام ارزشهای اخلاقی که گذر از حیات دنیا به حیات طیبه را رقم میزند، به جهاد باز میگردد و هم از این رو جهاد، فضلیت بزرگ در نظام اخلاق مهدوی است.
وارثان زمین
تمام دارایی کافران و مشرکان در دنیا برای این است که به استدراج گرفتار شوند. یعنی پس از قرار گرفتن در اوج شادی و اطمینان و لذت تمام این نعمتها به ناکامی مبدل شود. “توبه/۵۵ و ۸۵ ” خداوند همواره با اسباب و علل، امور عالم را پیش میبرد و عذاب و خفت مستکبران باید به دست مجاهدان انجام گیرد. (توبه/۱۴) این عقوبت دشمنان حق است و روزی خواهد رسید که مستضعفان، به مجاهدان تبدیل شده، دنیا را از دست نا اهلان درآورده و وارثان زمین میگردند.
روزی که مستضعفین جهان به مجاهدان تبدیل شوند و وارسته و باشهامت به دنیا روی آورند، پیشوای خود را خواهند دید و در راهی وارد شدهاند که امام زمان قرنها در آن راه منتظر انسانها بوده است. تمام مشکلات اهل بیت و پیامبران گذشته این بود که یا وارستگان شهامت نداشتن و از دنیا بیمناک یا متنفر بودند، یا افرادی که به عرصه امور دنیوی ورود میشدند، وارسته نبودند و به ریا و نفاق آلوده میشدند. از این رو خداوند به قهر تجلی کرد و امام زمان روی در پرده غیبت کشید، تا رنج ظلم و ستم مردمان را بیدار کند. هنگامی که انسانها از رنج دنیا به تنگ آیند و نجات و کامیابی دنیا را در پیوند با سعادت اخروی بخواهد، تجلی رحمت آغاز میشود و پردههای غیب کنار میرود.(رک: دکترین مهدویت با رویکرد عرفانی در دوران معاصر.ص)
تا کنون بشر ظرفیت این را نداشته است که به فضلیت بزرگ جهاد آراسته شود، به صورتی که نه دنیا را در تعارض با آخرت بداند و نه فریفته و دلبسته آن شود؛ بلکه هر دو را در پرتو نور خدا ببیند و بخواهد و برای این خواسته درست عمل کند. دنیا برای منتظران منجی یک هدف است و دنیاداری یک وظیفه. ولی اوج روحیه جهادی بهترین مردم، آخرتگروانه بوده و آمادگی رویآوری به امور دنیایی را به آنها نمیداده است. البته بوده و هستند مالک اشترهایی که به فضیلت بزرگ مجاهده آراستهاند، اما نه آن تعداد که با وجودشان حکومت علی کامیاب شود و جهان تحمل ظهور امام زمان را داشته باشد.
مشکل کم ظرفیتی موجب شد که اهل بیت دین را طوری بیاموزند که دستکم دنیابینی مانع آخرتگرایی نشود و فارغ از درک رازهای زندگی دنیا، ترس از فریبهای ظاهر آن بر مردم غالب شود. اما با این حال آموزشهایشان چنان بود که شعار «دین تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت است.» بر سر زبان ماست، اگر چه به آن نمیاندیشیم و به خوبی آن را نمیفهمیم.
کسانی که نمیتوانند دنیا را در راستای آخرت بخواهند و هوشیارانه در بازی دنیا وارد شوند و از کامیابیهای دنیوی میهراسند، اگر چه رویای جهان پر از عدل و داد را در دل میپرورند، اما با دیدن منجی جهان، به تمام رویاهایشان شک خواهند کرد. او میآید که همین دنیا را سرشار از رفاه و کامیابی کند، او میآید تا تمام نعمتهای گوارای دنیا را به کام بشر بچشاند، او میآید تا قدرت و رحمت و لطف و فیض الاهی را در سراسر دنیا جاری سازد و انسانهای غافل را به «عبد شکور» تبدیل کند. پس کسانی که از دنیا هراسانند، از او خواهند گریخت، همانطور که دلبستگان دنیا میگریزند، چون او رفاه و کامیابی را عادلانه توزیع میکند، خودخواهیها را درهم میشکند، کاخهای افراشته بر کوخ را فرومیریزد و ثروتهای انبوهی را که سودی به حال مردم ندارد، برای منافع عمومی در شریانهای اقتصاد به جریان میاندازد.
امام زمان دینمدار دنیادار است و منتظران حقیقی باید برای همراهی با چنین شخصی آماده شوند و جامعه را آماده کنند. اخلاق مهدوی بر شالوده وارستگی و شهامت استوار است و مجاهدانی که به این ارزشها آراستهاند میتوانند پس از تجربه درونی تحول حیات دنیا به حیات طیبه، جهان را با این تجربه آشنا کنند. تحول حیات دنیا به حیات طیبه در ابعاد جهانی، ماهیت ظهور امام زمان است. او بر سر راه این تحول ایستاده و هنگامی که جهان متوجه این راه شود، او را خواهد دید و صدایش را خواهد شنید. حضرت مهدی در جهانی که آماده گذر از حیات دنیا به حیات طیبه است، غایب نیست.
منابع
۱٫ نهج البلاغه. ترجمه محمد دشتی. قم:مؤسسه فرهنگی انتشاراتی قم. ۱۳۷۹٫
۲٫ محمدبن یعقوب کلینی. اصول کافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه. چاپ چهارم. ۱۳۶۵٫
۳٫ شیخ صدوق. التوحید. قم: انتشارات جامعه مدرسین. چاپ اول ۱۳۵۷٫
۴٫ عبد الواحد بن محمد آمدی. تصنیف غرر الحکم. تنظیم: مصطفی درایتی. قم: دفتر تبلیات اسلامی . ۱۳۶۶
۵٫ محمد باقر مجلسی . بحارالانوار. بیروت: مؤسسه الوفاء. ۱۴۰۴٫
۶٫ محمد حسین طباطبایی. تفسیر المیزان. قم : جامعه مدرسین . بی تا.
۷٫ محمدعلی شاهابادی. شذرات المعارف. بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش پژوهان. تهران: ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت. ۱۳۸۰
۸٫ سید مهدی بحرالعلوم . رساله سیر و سلوک. مقدمه و شرح: سید محمد حسین طهرانی . مشهد: انتشارات نور ملکوت قرآن. چاپ پنجم: ۱۴۲۰ه.ق.
۹٫ مقدمهای بر مبانی عرفان و تصوف. سید ضیاءالدین سجادی. تهران: سمت. چاپ هشتم۱۳۷۹٫
۱۰٫ ویلیام کی فرانکنا. فلسفه اخلاق. ترجمه هادی صادقی. انتشارات طه ۱۳۷۵٫
۱۱٫ مایکل پالمر. مسائل اخلاق ترجمه علی رضا آل بویه. انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی۱۳۸۵٫
۱۲٫ هری. جی. گنسلر. درآمدی جدید به فلسفه اخلاق. ترجمه حمیده بحرینی، تهران: آسمان خیال ۱۳۸۵
۱۳٫ فرهنگ علوم سیاسی. علی آقابخشی و مینو افشاری راد. تهران: نشر چاپار. چاپ دوم ۱۳۸۶
۱۴٫ فرهنگ خاص علوم سیاسی. حسن علیزاده. تهران: انتشارات روزنه. ۱۳۷۷
۱۵٫ اخلاق موفقیت. حمیدرضا مظاهری سیف. مجله پگاه: شماره۱۹۸، ۲دیماه۱۳۸۵٫ ناشر: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.
۱۶٫ اخلاق دارایی. حمیدرضا مظاهری سیف. مجله پگاه: شماره ۱۹۹، ۱۶دیماه ۱۳۸۵٫ ناشر: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.
۱۷٫ پیامد گروی در مبانی هنجار شناختی اخلاق اسلامی. حمیدرضا مظاهری سیف. فصلنامه کتاب نقد: شماره۴۴، پاییز ۱۳۸۶٫ ناشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
۱۸٫ دکترین مهدویت در دوران معاصر با رویکرد عرفانی. حمید رضا مظاهری سیف. فصلنامه تخصصی انتظار: شماره ۱۷، زمستان ۱۳۸۴٫ ناشر: مرکز تخصصی مهدویت.
۱۹٫ تحلیل حیات طیبه از دیدگاه قرآن کریم. حمیدرضا مظاهری سیف. ماهنامه تخصصی معرفت: شماره ۱۰۹، دیماه ۱۳۸۵٫ ناشر: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
۲۰٫ Encyclopedia of New Religious Movements. Edited by. Peter B.Clarke. London and new york, published by Routledg, 2006